جلال آل احمد

 

سنگی بر گوری

تگ گویی ِ خاصّ جلال آل احمد

 

جلال آل احمد، کتابی داره به نام "سنگی بر گوری".

شخصاً هر موقع این کتاب را  میخوانم، از یکطرف، دلم برای شخصیّت منحصربفرد جلال می‌سوزد!

و از طرف دیگر، در حکمت ماجراها این زندگی استثنایی  می‌مانم!

همۀ اینها به کنار، وقتی یادم میاید که چند سال پیش، در  کنار شمس آل احمد (برادر جلال) بودم، و او با فریاد و  بغضِ فروخورده، از این کتاب نام می‌بُرد و  چه ماجراهایی را تعریف میکرد، دلم آتش می‌گیرد.!!

. بماند! 

شاید یک روزی دربارۀ این کتاب خاصّ جلال، چند کلمه‌ای بنویسم.

 

چند جمله از  میانه‌های این کتاب:

«داشتم صبحانه مي‌خوردم كه تلفن صدا كرد. معمولاً زنم مي‌رود پاي تلفن.

اوّل سلام و عليكي ناآشنا، و از سرِ خونسردي؛ و بعد "بله همينجاست" ؛ و بعد مدّتي سكوت؛ و بعد سلام و عليكِ ديگري! و بعد صدايش احترام‌آميز شد و "سايۀ مبارك كم نشود".!

من داشتم چايم را مزه‌مزه مي‌كردم؛ كه يكمرتبه فريادش بلند شد به گريـه؛ و چه گريـه‌اي! كه از جا پريدم.

هِق‌هق مي‌كرد كه رسيدم. گوشي را گرفتم  و :  "-چه خبره صبح اوّل صبح؟"

كه يارو خودش را معرّفي كرد:

- [من] تيمسار سپهبد (.) هستم.

-خوب چه فرمايشي داشتيد؟

كه [آن] خبر [تلخ] را  داد.

- گفتم:  نمي‌شد اوّل،  مردِ خانه را  خبر كنيد؟!

كه يارو  جا خورد؛ با همۀ تيمساري‌اش!! و جوري شد كه ديدم بد شد! اين بود كه افزودم:

-خوب مي‌فرموديد!

[که او ادامه داد:] البتّه هنوز در قيد حيات است؛ امّا.» 

 

کتاب «سنگی بر گوری»/ شرح زندگی جلال آل احمد

گردآوری: سعید جرّاحی 11/10/98

 

 

جلال ,کتاب ,گوری منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

moble_jahannama مهاجرت آسان به اروپا و امریکا فروشگاه معرفی انواع لباس نوزادی، دخترانه، پسرانه آرلیس نمایندگی نزم افزار حسابداری هلو جلسه مدرسه englandguide