اینک من و توایم دو تنهای بی نصیب هریک جدا گرفته ره سرنوشت خویش سرگشته در کشاکش طوفان روزگار گم کرده همچو آدم و حوا بهشت خویش.الف سایه منظومه ترا حوالی پرهای قاصدک و ستاره جا گذاشتم 1 امروز چهارشنبه 16 آذرماه هزار و سیصد نود بود چه هوای سرد و جانکاهی ست نه این کوچه را می شناسم نه این خیابان را نه این درخت خزانی را که ابتدای همه چیز است حتی پایان کلاغهای بی زمزمه در گرگ و میش دود گرفتهِ غروب خیابان فعلی سرگردانم باور کن اینجا که ایستاده ام حتی خاطره ها پرهای قاصدک ,حوالی پرهای ,حوالی پرهای قاصدک منبع
درباره این سایت